Sunday 3 February 2013

wonder this time where he's gone

آروم نمی‌گرفت که. هی بی‌قراری می‌کرد. هی نمی‌خوابید. می‌خاست «اِینت نُ سان‌شاین» گوش بده. نه یه بار نه دو بار.    همینطور پشت سر هم.  تموم که شد دوباره از نو گوش بده. آخه «اینت نُ سان‌شاین» مال اونه. اصن واسه اون واسه من ساخته شده. اشتباهی هم هی به جا  «هی» میگه «شی». گذاشتمش تو لوپ از شب تا صبح هی پخش شد. هی پخش شد. از یک و نیم شب تا پنج و بیست و هشت دقیقه صبح. از قرار هر دو دقیقه و هشت ثانیه یه بار. صد و یازده بار متوالی پخش شد تا آروم گرفت. خیالش که راحت شد بغلم کرد. از اون بغل محکما که نفسم بند میاد. خوابیدم تو بغلش. پنج و بیست و هشت دقیقه پا شد رفت. من موندم و «اینت نُ سان‌شاین ون هیز گان». چون این خونه خونه نیس اون که نباشه.
http://youtu.be/HBKcAc8VpIw