Saturday 1 October 2011

نی‌نی‌مون با لباس راه‌راه


یه روزم که از این سر میلان به اون سر میلان با چمدونامون در حرکت بودیم و می‌خاستیم سروخت به قطار برسیم و سر وخت بریم پست و سروخت بریم بانک و بلیت بخریم برا ایران و کارت شناسایی گمشدمونُ نوسازی کنیم و سر وخت برسیم تولد نیکلاس و اون وسط یه ساعت مَطل خانم دخترخاله‌ی دوست سینا پویان بشیم، احساس کردیم این لباس راه‌راه پسندیده ما رو و بمون زیر‌چشی نگا می‌کنه. رفتیم واسه نی‌نی مون خریدیمش، بپوشنش. با یه دونه از این دستا تپلشون که سوراخ داره، جغجغه تکون بدن و اون یکی دستشون تو دست ما باشه و آب دهنشون از گوشه‌ی لبخند ملیحشون آویزون باشه. موهاشون کم‌پشت، چشاشون پر آب. سفیدی چشاشون آبی. کونشون باد کرده از لاستیکی. پاهاشون تپلو. به قول فاطی واشا خدااااااااا

No comments:

Post a Comment