میشناختمش. میدانستم لفتش میدهد. رفته بودم گواهی گم شدن گواهی گم شدن کارت شناساییم را بگیرم. این خیلی مسخره است. خیلی. من مشتی از آهنگهای غمگین از سلکشن فاطی را با مشتی از آهنگ های غمگینتر از سلکشن خودم ترکیب کرده بودم و گوش میدادم. گاهی به حامد فکر می کردم. گاهی به یاد الخو میافتادم. به این دلخوشی که اگر من به آنها الان فکر میکنم، آنها هم الان به من فکر میکنند. بعد آهنگی در گوشم میگفت سارایوو. و من میگفتم عجب اسمی سارایوو. با تشدید روی ی. بروم سارایوو. کون لق بروژ. بی حامد. بی الخو. بی لادی. بی هیچکس. تنها. همینطور بروم. بی جا. بی مکان. بی پول. بی کولهپشتی. آدل گوش بدهم. یا همین سارایوو. یا موبی. یاد رپِری که میگفت آی اَم بلک بیفتم. بعد شب بشود. سرد بشود. من بی جا. من بی مکان. من گشنه. من دنبال اتاق. من دنبال پل. من دنبال زیر پل. از جایی به بعد هیچی مهم نیست. میدانستم که لفتش میدهد. میدانستم که مسخره است. میدانستم الان که به حامد یا الخو فکر میکنم، آنها ندارند به من فکر میکنند. میدانستم اینجا از همانجا به بعد است
No comments:
Post a Comment