میدونی رفتیم بیرون یه صفی بود طویل اندازه طویله. حوصله نکردیم رفتیم قهوه خوردیم. من نخوردم. من از گشنگی داشتم می مردم. دلم غذا میخاس بخورم. دلم میخاس یه چیزی بخورم شور شور با آبجو. نه قهوه با کیک مثلن. ولی نق نزدم. به جاش پاچه گرفتم. بعد اومدم اینترنت نبود. بعد رفتم بالا پیش یه بچا سیب زمینی آبپز خوردم. بعد اومدم هی ایمیلمُ چک کردم. هی ایمیلای بیجوابی که فرستاده بودمُ نگا کردم. ولی گریه نکردم. دیگه بزرگ شدم. بعد یکی از عاشقای قدیمی زنگم زد و من همه ناراحتیمُ سر اون خالی کردم. بعد قبل خاب با صدای بلند و رسا چن دفه گفتم گه خوردم. بعد رفتم سر یخچال گوشت بود خام خام خوردم. و من گوشت دوست ندارم. بعد دوباره برگشتم تو تخت و گفتم گه خوردم. باید عبور کنم. بعد رفتم یه کیک بود پر کیش میش و پوسته پرتقال. بعد همون کیک موند بدون کیشمیش و بدون پوست پرتقال. بعد دوباره برگشتم تو تختم. چن تا غلت زدم. از راست به چپ. و از چپ به راست. با هر غلت گفتم عجب گهی خوردم. دارم عبور میکنم.
کیکه موند بدون کیش میش بدون پوست پرتغال ؟ :>
ReplyDeleteهوم. بدون کیشمیش و بدون پرتقال. کیک خالی
ReplyDelete