ما همه عاشق هندوانهایم. فهمیدنش چندان سخت نیست. هندوانه شادی میآورد. باید در جمع خوردش، بهدرد تکخوری نمیخورد. هفتهی پیش آندری دعوتمان کرد برای ناهار. ناهاری که ساعت پنج عصر آماده شد ونسبت به تعدادمان کافی نبود. بعد از ناهار هر کسی از خوردنیهایی که در خانه داشت و میشد به عنوان دسرخورد، پیشنهاد میکرد. من در یخچال هندوانه داشتم، پس آن را پیشنهاد دادم. من معمولن و در وبلاگ دیگرم قبل از اینکه بنویسم، یک نسخه از نوشتهام را روی کاغذ میآورم. بعد توی وبلاگ بازنویسی میکنم. الان ولی نه. دارم فلبداهه مینویسم. این را بیربط گفتم چون همچنان که مینویسم احساس میکنم بد مینویسم، برای همین لازم دیدم این را ذکرکنم، دیگر این که هر جا خیالم برود همان را مینویسم، که میشود یک مشت پاراگراف بدون ربط. در هر حال برای دسر بستنی خوردیم. بعد ساعت دوازده شب، همه آمدند دنبال من. من کمی ترسیدم که شاید اتفاقی افتاده باشد که نیفتاده بود، فقط همهشان هندوانه میخاستند. بعد هندوانه را خوردیم و رستم گفت از این به بعد هندوانه میخرد همه بخوریم. و از آن به بعد هندوانه میخرد. هر بار دو تا بزرگ بزرگ. با خریدهای دیگرش، همه را یکتنه میآورد خانه. رستم ماشین ندارد. هیکلی دارد که در عین کوچکی تمامن ماهیچه است. به نظرم اسم آدمها رویشان اثر میگذارد. برای مثال هم همین رستم کافیاست. برای مثال نقض هم خودم را ذکر میکنم. چون من مثل مریم مقدس پرهیزگار و باکره نیستم. البته با اغراق شاید بشود گفت کمی مثل گل مریم هستم. به هر حال رستم با وجود جثهی ظریفش، قوی است. رستم البته روس است، اما مثل روسها نیست. حریم شخصی گستردهای دارد که همه در آن جا میشوند. آخر حریم شخصی روسها بسیار محدود است. برای همین من از رستم خوشم میآید. البته به خاطر بدن سفتش هم هست. هیشه به جای سلام و بغل یک مشت حوالهاش میکنم. مشتی به بدن سفت رستم. خوشم میآید. این یک بهانه است که دستش بزنم. دیشب با رستم رفته بودیم هندوانه بخریم. گفتیم چرا ودکا نخریم؟ بعد سهتا هندوانه خریدیم با چهار تا ودکا. رستم هندوانهها را آورد، من ودکاها را. بعد هندوانهها را قاچ زدیم از وسط و با قاشق تراشیدیم و با یخ و ودکا ریختیم در مخلوطکن. بعد مخلوط را دوباره ریختیم در هندوانه و برگ نعنا اضافه کردیم. کوکتیل خوب و خطرناکی از آب درآمد. هندوانه انقدر آب داشت که هر چه ودکا اضافه میکردیم باز هم انگار نه انگار بود. برای هرنصف هندوانه یک و نیم بطری ودکا اضافه کردیم و باز طعم ودکا به چشم نمیآمد. بعد همه را خبر کردیم و آهنگ گذاشیم و سیگار کشیدیم و رقصیدیم و حرف زدیم
No comments:
Post a Comment