Wednesday 3 August 2011

زندگی داره واسم ساک می زنه، با ریتم شیش و هشت هم می زنه

. نه من خوب نیستم اصغر، زندگی داره واسم ساک می زنه، با ریتم شیش و هشت هم می زنه

هفده آگوست مصاحبه دارم. روزای طولانی رو روزه می‌گیرم. دوست‌پسر از قضا سرآشپز هم‌اتاقی هی غذاهای خوش‌بو می‌پزه. هواس‌پرتم اصغر. در حد آلزایمر! همه دوسام رفتن! دلتنگم. همه دوسام رفتن. اینُ دوبار گفتم و نمی‌دونم چرا. هی میرم دریاچه شنا می‌کنم. تنها چیزیه که تا حد ارگاسم راضیم می‌کنه. هی به ناخنام لاک می‌زنم. هرکدوم یه رنگ. شبا با لورا، اگه باشه، سیگار می‌کشم. از در‌و‌دیوار عکس می‌گیرم. با عکسا کارت‌پستال درست می‌کنم، واسه اینُ اون می‌فرستم. روزه‌امُ با الکل و سیگار باز می‌کنم. هی فیلم می‌بینم و همه رو نصفه ول می‌کنم. پورن نصفه حتا. چرا اینا رو به تو می‌گم؟ چون عادت کردم که بات حرف بزنم. و هیشکی دیگه نیس که باش حرف بزنم. همه دوسام رفتن. بله این هم بار سوم که اینُ می‌گم. آخه تا سه نشه بازی نشه. لورا دیگه بیشتر شبا با همکاره. دوس‌دختر ول کرده رفته با دوس‌پسر. منُ  تنها گذاشته با سیگارای گل‌دار صورتیش با طعم توت‌فرنگی که هی  دود کنم و هی به یادش بیفتم. والا نیس پا به پام مست کنه. جولیو نیس آخر شب زنگم بزنه. مائوریتزیو دیگه نمیاد باشگا. آنتونیو دیگه حتا رندوم‌وار هم خبرمُ نمی‌گیره.  و تو درست تو موقعیت استرتژیکی رفتی. من نمی‌دونم شاید یکی دو هفته دیگه دست از سرت بردارم. چون کمی طول می‌کشه به نبودنت عادت کنم. دلم بغل می‌خاد و هیشکی نیس بغلم کنه. امروز به رستم گفتم بغلم کنه. معل‌اسف بغلش کوچولوئه. البته ماهیچه ای هس ولی دلم بغل گنده می‌خاد. کسی چه می‌دونه شاید دلم بغل اصغرُ می‌خاد. و اصغر نیس که بغلم کنه. بله، همکارن از پشت صحنه می‌گن چس‌ناله بسه.  منتظرن
 برم وسط قر بدم با همون ریتم شیش و هشت، بابا‌کرم حتا

!خدافز

No comments:

Post a Comment